یه روز پاییزی

ساخت وبلاگ

امیرحسینمجان دلمروزهایی که تو و محمدصدرا درون وجودم بودید بهترین روزهای زندگی من بود.ولی تو امیرحسینم فراتر از فرزند بودی با هر غم من،هرشادی من واکنش نشون میدادی.با تو درددل میکردم،حرف میزدم و تو پاسخ میدادی...روزهای دور از تو روزهای سختی بود خداروشکر که گذشتخداروشکر که تو جنگیدی و با بدترین شرایط خودت را برای من حفظ کردیشوخی نیست دوبار مننژیت مغزی سخت،خونریزی،تشنج و ۸ بار عمل رو گذروندن حتی برای یک آدم بزرگ چه برسد به تو میوه دل من که زودتر از موعد چیده شدی .جز معجزه چه چیز میتواند تو را حفظ کرده باشدمعجزه ای به اسم تو...برای من نوشته شده در یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ساعت 0:3 توسط خدا حافظ رفیق| یه روز پاییزی...
ما را در سایت یه روز پاییزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : silent-letter بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 14:35

گلبرگ نرم و نازک من محمد صدرای جاننور چشمم چند ماه سختی که گذشت بودن تو به من جان میدادبا خنده ات اشک هایم را پاک میکردیبا نگاهت دلم را تسکین میدادیآخ که چقدر بودنت خوب بوده و هست پسر احساسی منبمان برایم که دلگرمی من همیشه بودی و هستی و خواهی بود.روزهای سخت را با هم میگذرانیم پشت به پشت هم با توکل به آفریدگارمان... نوشته شده در پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲ساعت 1:1 توسط خدا حافظ رفیق| یه روز پاییزی...
ما را در سایت یه روز پاییزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : silent-letter بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 14:35

روزهایی میگذرانم بسیار سختبا آینده ای نامعلومآخر برای من مادر درد دارد طفل ۶ ماهه ام را با چندین متخصص و دکتر از رشته های مختلف سرکار داشتندرد دارد حرف ها...درد دارد درد...و چه بی درک و خودخواهن بعضی، همان بهتر که نباشند انسان های پرتوقع که بدون توجه به حال و روز دیگران میخواهند همه همانچیزی باشند که آن ها میخواهند . نوشته شده در دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲ساعت 19:36 توسط خدا حافظ رفیق| یه روز پاییزی...
ما را در سایت یه روز پاییزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : silent-letter بازدید : 26 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 14:35